جدول جو
جدول جو

معنی کنفت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

کنفت کردن(شُ دَ)
از سکه انداختن. از سکه و صورت انداختن. به صورت مطلوب چیزی، زیان وارد آوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیزی را کثیف و دستمالی کردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، کسی را خوار و خفیف و سرشکسته و بی آبرو کردن و او را در برابر دیگران خجالت دادن به وسایل مختلف از قبیل زورآزمائی کردن با او، به رخ کشیدن کارهای خلاف و فاش کردن اسرار پنهانی او و غیره. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفت کردن
تصویر انفت کردن
کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن، انفت داشتن، برای مثال هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری - ۲۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
(عَ / عِ تَ)
در مخزن وسیلۀ نفت سوز، نفت ریختن. در انبارۀ چراغ یا بخاری یا آب گرم کن نفت سوز، نفت ریختن
لغت نامه دهخدا
تصویری از کندی کردن
تصویر کندی کردن
سستی کردن، کاهلی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفقت کردن
تصویر نفقت کردن
نفقه کردن: شما بر رسول خدا نفقت مکنید که درویش شوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفت کردن
تصویر گرفت کردن
اعراض کردن، مالش دادن ساز تا نغمه لرزان بگوش آید
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) داوی است از کشتی و آن پای خود را در پای حریف بند کرده زور بر سینه حریف آوردن است: خصم را کنده چو کردی زغمش فارغ ساز، دست را بر شکمش بند و بدورش انداز، (گل کشتی)، کنده بر پای مجرم و متهم و غیره نهادن: مشارالیه بمیانه گرایلی رفته: علی خان را کنده و دو شاخه کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفرت کردن
تصویر نفرت کردن
شمانیدن بیزاری جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاست کردن
تصویر کاست کردن
کم کردن اضافه کردن مقابل افزودن: (از گریبان کاست کردی آنچه در دامن زدی) (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعت کردن
تصویر صنعت کردن
ترفند زدن، بازی دادن حیله کردن چاره کردن، بازی کردن ملعبه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنعت کردن
تصویر شنعت کردن
سرزنش کردن طعنه زدن سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفس کردن
تصویر تنفس کردن
رخیدن دم بر کشیدن هنیدن هوییدن نفس کشیدن دم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنفش کردن
تصویر بنفش کردن
کبود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعت کردن
تصویر صنعت کردن
((~. کَ دَ))
ظاهرسازی کردن، حیله کردن، بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
Graft, Plant, Sow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
Negate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
greffer, planter, semer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
ontkennen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
enten, planten, zaaien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
negare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
innestare, piantare, seminare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
injertar, plantar, sembrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
negar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
заперечувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
прищеплювати , садити , сіяти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
отрицать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
прививать , сажать , сеять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
szczepić, sadzić, siać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
zaprzeczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منفی کردن
تصویر منفی کردن
negieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
veredeln, pflanzen, säen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
enxertar, plantar, semear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاشت کردن
تصویر کاشت کردن
ग्राफ्ट करना , लगाना , बोना
دیکشنری فارسی به هندی